مگس هیچ وقت نفهمیده که من چه کسی هستم مخصوصا آن طوری که میاید تیره وار از جلوی چشم هایم تندی رد میشود، دوباره و صدباره همان مسیر را میرود و باز برمیگردد بعد یکدفعه مسیرش را عوض میکند میرود میخورد محکم به آینه، بعد می آید محکم میخورد به گوش من و اصلا نمیفهمد که من هندوانه گندیده ایی وسط جاده نیستم هرچند که شاید هم باشم ! خدا میداند. باز پشه خونخوار یا به قول برادر کوچکم همان خونخار خاه ، عاقل تر است. میاید اول مقداری بی حس کننده تزریق میکند و بعد که مقداری خون ناچیز خورد میرود. شاید فکر میکند خودش زرنگ است و نمیداند تمام مدت دست هایم را تکان نداده ام تا کمی آنتی ویروس جدید محیطی را وارد کند هر چند که او هم تا حدودی کارش را بلد است. نمیدانم چه فکر میکند یا اصلا فکر هم میکند یا نه! اما من خودم که فکر میکنم قصد و هدف و وظیفه ایی غیر از دوستی با من دارد و نمیشود رویش حساب کرد . به هر حال از نظر من حالا حالا ها همان بهترین همدم های آدم بعد از خود آدم ها، میشود گفت که همان سگ ها و گربه ها هستند.هرچند که سگ ها زیادی وابسته می شوند و ادای خنگ ها را در میآورند،با اینکه اصلا خنگ نیستند و خیلی هم باهوشند! فقط همه اشان جدی جدی کمبود محبت دارند. گربه ها هم که آنقدر مغرورند که فکر میکنند فقط خودشان وجود دارند و انسان ها هم کارمندهایشان هستند! البته خوب، آن ها هم از هوش زیاد، خودشان میدانند که ما ، آنها را برای پُر کردن تنهایی خودمان از کوچه و خیابان جمع کردیم پس وظیفه امان است که بهشان غذا بدهیم و من که فکر میکنم بله قطعا این وظیفه ماست! اما خوب من فکر میکنم گاهی هم اگر این ایده را کنار بگذارند که ما برای آنها ساخته نشده ایم و سرورمان هم نیستند هم بد نیست. به هر حال و در کل من که فکر میکنم هیچ وقت آن مگسِ گمراه نمیفهمد که چندین بار به گوش من برخورد کرده است و شاید هم هرگز نفهمد که من اصلا چه هستم و یا در آینه، حتی کسری از ثانیه هم به خودش نگاه نکرده است! که من قطعا فکر می کنم بهتر است هیچ وقت هم نگاه نکند! هرچند که من ابدا نمیخواهم مسخره اش کنم شاید آن مگس گمراه هم احساس داشته باشد و حتی حس عشق و عاشقی را لحظه ایی فقط لحظه ایی که اشتباها بر روی عسل نشسته است فهمیده باشد. نمیدانم واقعا هیچ چیز را کامل نمیدانم و جای هیچ کدامشان هم نبوده ام، چه میدانم شاید هم جایشان بوده ام خدا میداند، اما فقط این را میدانم که موجود مبهم و نامشخصی هم مانند من، برای مگس و پشه و سگ و گربه وجود دارد که من آن را نمیتوانم درک کنم و حتما هم زندگی بسیار متفاوتی از من دارد و این گونه که من اینجا نشسته ام و مسخره اشان میکنم او هم جایی نشسته و دارد من را مسخره میکند.
درباره این سایت